پس از 5 ساعت محاصره مدرسه از طرف كميته چي هاي
چماقدار، از درب اصلي هنرستان خارج مي شويم، احمد به من مي گويد كه ازسمت راست
ديوار اصلي حركت كرده و به سرعت از اينجا خارج شويم. پس ازطي كمتر از 100 متر، ازطرف
اوباشان چماقدار كميته، محاصره شده و دستگير مي شويم.
ما را به كميته باقرآباد كه يكي
از پايگاههاي اصلي اوباش فالانژحزب جمهوري اسلامي بود مي برند و ساعتها آنجا شكنجه مي
كنند. تمام پشت بدن احمد ، پهلو و بازوهايش را با كاتر وقيچي آرايشگري، زخمي ومجروح مي
كنند كه زهر چشم بگيرند. نه فقط زهر چشم، اين كه ديگر جرئت حمايت از مجاهدين را نداشته
باشيم، اما حوالي شب آزادمان مي كنند.